داستان ساعت 9
یک شب در یخچالی میوه ها در خواب عمیق بودن پرتقال در خواب را می رفت کلم حرف میزد خلاصه همه در خواب خوش بودن که صدایی شنیدن گروپ گروپ گوجه گفت : صدا از فریزر میاید هویج گفت : بریم فریزر را ببینم همه به فریزر رفتند و دیدندکه بستنی توت فرنگی با بستنی شکولاتی سر این که کی خوشمزه تره دوا میکنند میوه ها گفتند : اروم بشید شما هردوتون خوشمزه هستید و دارید با دوا خودتون رو آب میکنید آنها را شدی دادند و بسدنی ها باهم دسدادن و از هم معزرت خواستند و باهم دوست شدند 🍹 ...