رها رحیمیانرها رحیمیان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات یک دختر زیبا

سلام من رها رحیمیان هستم اگر علاقمند به شعر و داستان و علم هستی به وبلاگ من نگاه کن

داستان ساعت 9

1400/5/15 20:49
نویسنده : رها رحیمیان
57 بازدید
اشتراک گذاری

یک شب در یخچالی میوه ها در خواب عمیق  بودن پرتقال در خواب را می رفت کلم حرف میزد خلاصه همه در خواب خوش بودن که صدایی شنیدن گروپ گروپ گوجه گفت : صدا از فریزر میاید هویج گفت: بریم فریزر را ببینم همه به فریزر رفتند و دیدندکه بستنی توت فرنگی با بستنی شکولاتی سر این که کی خوشمزه تره دوا میکنند میوه ها گفتند:اروم بشید شما هردوتون خوشمزه هستید و دارید با دوا خودتون رو آب میکنید آنها را شدی دادند و بسدنی ها باهم دسدادن و از هم معزرت خواستند و باهم دوست شدند 🍹

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)