رها رحیمیانرها رحیمیان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات یک دختر زیبا

سلام من رها رحیمیان هستم اگر علاقمند به شعر و داستان و علم هستی به وبلاگ من نگاه کن

داستان ساعت 4

1401/11/22 16:50
نویسنده : رها رحیمیان
43 بازدید
اشتراک گذاری

پیرمردی الاغی پیر داشت روزی وقتی بار روی الاغ بود الاغ در چاه بزرگی افتاد

مردم روستا هرچه تلاش کردند نتوانستند الاغ را بیرون کشند پس تصمیم کرفتند خاک را در چاه بریزند تا الاغ بمیرد و رنج نکشد

شروع کردند به خاک ریختن الاغ ها هی خاک را زیر پا میزد و بالا و بالا تر می آمد تا این که به سر چاه رسید و آزاد شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)